تاریخچه کره

 

 

 

 

 

 

 

مختصری از تاریخ کره

 نویسنده: تیم لمبرت

ترجمه: GotoKorea

کره باستان

حدود 4000 هزار سال قبل از میلاد، کشاورزانی به شیوه ای کاملا ابتدایی در کره زندگی می کردند. حدوداَ 1000 سال قبل از میلاد مسیح آنها آموختند که از برنز استفاده نمایند. تا حدود 300 سال قبل از میلاد آنها استفاده کردن از آهن و ساختن ابزار آلات و اسلحه فرا گرفتند. 

سه سلسله در کره برای سلطنت مبارزه می کردند. چین دوبار تلاش کرد تا پادشاه شمالی به نام گوگوریو را مغلوب کند. هر دو بار آنها بوسیله ی ژنرال یولجی موندک مرتکب شکست شدند. با این حال چینی ها با سلطنت شیلا در برابر آن دو متحد شدند. حدود سال 660 بعد از میلاد سلسله بیکجی شکست خورد و قسمتی از شیلا شد. سلسله ی گوگوریو نیز در سال 668 بعد از میلاد مسیح از شیلا تبعیت کرد و کره ایالتی زیر نظر شیلا شد.

 

شیلا در کره ( 668 تا 935)

با اینکه کره ایالتی زیر نفوذ یک پادشاه بود اما هنوز یک جامعه ی قبیله ای بزرگ بشمار می آمد. این موضوع بوسیله هوابیک زیر نفوذ قرار گرفته شده بود. در ابتدا آنها یک انجمن رهبران قبیله ای بودند اما بعدا یک انجمنی از اشراف زادگان شدند و این قدرت را داشتند که وارث سلطنت شوند.

جامعه کره کاملا بر حسب سلسله مراتب بنا شده بود. بیشتر مردم رعیت بودند و حتی طبقه ی اعیان نیز به طبقه های مختلف تقسیم می شدند.

دین بودا در قرن 4 بعد از میلاد مسیح وارد کره شد و خیلی زود معابد بودایی در این کشور ساخته شد.

در اواخر قرن 8 بعد از میلاد مسیح ، سلسله ی شیلا شروع به تجزیه شدن کرد. مبارزات و جنگهای زیادی برای بدست آوردن تخت سلطنت صورت گرفت. علاوه بر آن والیان محلی شروع به سرپیچی کردن از حکومت گیونجو در پایتخت کردند و برای خودشان ایالتی شخصی تشکیل دادند.

به عنوان نمونه یکی از والیان به نام وانگون در سال 935 ایالتی را به نام گوریو تشکیل داد. او همه ی رقیبانش را شکست داد و فرمانروای شیلا شد.

گوریا در کره (918-1392)

سلسه ی گوریو خیلی زود با همسایگان متجاوزش روبرو شد. شخصی به نام جورچنس بر شمال چین غلبه کرد و بارها با کره ای ها مبارزه کرد. چین توسط مغولها سقوط کرد. آنها خیلی زود به فکر حمله  و تصرف کره افتادند. مغولان در سال 1231 حمله کردند. خانواده ی سلطنتی به جزیره ی گانگوادو فرار کرد. مغولان نتوانستند به این جزیره  برسند اما انها تنوانستند تمامی سرزمینهای مهم کره را قلع و قمع کنند.   

اگرچه کره ای ها از خودشان دفاع کردند و مغولان هرگز نتوانستند تا همه ی کره را مقهور سازند. سرانجام در سال 1258 خانواده ی سلطنتی کره تسلیم شد. به آنها اجازه داده شد تا به عنوان یک حکومت دست نشانده باقی بمانند. 

در قرن 13 فلسفه چینی بنام نئو کنفوسیانیسم وارد کره شد در عصری که ظروف سبز رنگ سفالی نفیس ساخته شده بود.شخصی به نام کیم بو سیک تاریخ کره به نام سام گوک ساگی را نوشت. تاریخ سه سلسه البته  در باره ی سلسله ی گوریو نقصان وجود داشت. در سال 1392 به ژنرالی به نام ای سیونگ گی دستور داده شد تا ارتشی را در برابر فرمانرایان چینی مینگ رهبری کند. اما این ژنرال بر علیه حاکم خودش قیام کرد و حاکم جدید کره شد.  

 

پادشاهی چوسان در کره (1392-1910)

پادشاه پایتختش را به هان سیونگ ( سیول) در سال 1394 منتقل کرد. زیر نظر حاکمان کنفوسیوس ایی مذهب رسمی کره ساخته شده بود. بودایی نفوذش را از دست داد. در سال 1443 پادشاه سجونگ الفبای رسمی کره را ساخت.

در کره رتبه ای از محققان اداری به نام یانگ بان وجود داشت. بخاطر پیوستن به خدمات شهری (غیر نظامی ) یا ارتشی شدن می بایست یک امتحان از اندیشه های کنفوسیوس می دادند. برای امتحان دادن می بایست پسر یک  یانگ بان باشید. بنابراین رتبه محققان اداری کاملا ارثی بود. در رتبه ای پایین تر از یانگ بان رتبه ی کارمندان ، پزشکان مخصوص و حساب داران بودند. آنها جونگین (مردان میانه)نامیده می شدند.

و پایین تر از آنها توده ی بزرگی از مردم کره به نام یانگ مین بودند. معمولا آنها دهقان، صنعتگر و بازرگان بودند. و شغل برخی دیگر قصاب، دباغ و دوره گرد بودند. و در پایینترین توده ی مردم بردگان قرار داشتند.

ژاپن در سال 1592به کره حمله کرد. آنها توانستند روی زمین بر کره غلبه کنند اما در دریا توسط دریاسالار ایی سون سین شکست خوردند.ژاپنی ها مجبور شدند عقب نشینی کنند. آنها دوباره در سال 1597 حمله کردند اما این بار نیز در سال 1598 عقب نشینی کردند. در قرن 17 کره از نفاق و فرقه گرایی در میان طبقه قانون گذاریش زیان دید.

در قرن 18 پادشاهان اقدام جدی برای متوقف کردن نفاق و فرقه گرایی انجام دادند. داد و ستد و تجارت در کره شکوفا شد. بازرگانان پایگاه کمی در بین مردم کره داشتند. کنفوسیس نظر خوبی نسبت به این قشر نداشت زیرا آنها برخلاف  صنعتگران و دهقانان چیزی را تولید نمی کردند. 

اولین تماس کره با اروپا در سال 1656 بر قرار شد وقتی که یک کشتی آلمانی در سواحل کره غرق شد. سپس در قرن 18 کشیشان یسوعی به چین سفر کردند. کره ای هایی که در حال دیدار از چین بودند با آنها ملاقات کردند و تا پایان قرن 18 برخی از کره ای ها دین مسیحیت را پذیرفتند و کاتولیگ شدند. مذهب جدید در کره با وجود موجی از شکنجه و ازار و اذیت در سال 1839،1801 و 1866 به ارامی فرا گیر شد.

 

در سال 1850 یک مذهب جدید به رهبری شخصی به نام چوج یو در میان دهقانان به نام دونگاک رواج پیدا کرد. دهقانان در قرن 19 جدا شدند و در سال 1864 شورش های را انجام دادند. شورش نابود شد توسط حکومت  و چو ج یو اعدام شد.

اروپاییان به کره وارد می شوند

در خلال قرن 19 کره سیاست انزوا طلبانه ای را اتخاذ کرد. کره ایها از تجارت با غربی ها امتناع کردند. ابتدا این سیاست موفقیت آمیز بود. برخی از کشیشان فرانسوی در سال 1866 در کره کشته شدند. فرانسه  یک ناو کوچک توپدار را فرستاد برای تلافی کردن نسبت به این موضوع اما بوسیله ی کره ایها در ساحل کره رانده شدند. در سال 1871 کره ای ها یک کشتی امریکایی به نام جنرال شرمن را که آمده بود تا ساحل دریا را چپاول کند سوزاندن. آمریکا کشتی هایش را به کره فرستاد اما آنها همچنین با موفقیت از هرگونه برخورد جلوگیری کردند.

هرچند سیاست انزواطلبانه کره به این معنا بود که از لحاظ تکنولوژی و صنعت نسبت به کشورهای دیگر عقب انداخت. بعد از 1880 پادشاه گوجونگ تلاش کرد تا اصلاح انجام دهد. در سال 1882 او اوصول اخلاقی شرق و تکنولوژی غرب را معرفی کرد اما راه حلهایش مردمی نبودند و توسط محافظه کاران عالی رتبه و عامه مردم مخالفت می شد.  کنفوسیوس یک مذهب و فلسفه کاملا محافظه کار بود که تغییرات در آن خیلی سخت و دشوار می باشد.

سال 1876 تنها به بازرگانان ژاپنی  اجازه داده شد در بوسان تجارت کنند. در آن سال آنها مجبور کردند کره ایها را تا معاهده ی تجارت و دوستی را امضاء کنند. ( در واقع پادشاه گوجونگ تشخیص داد که کره خیلی ضعیف تراز چیزی بود که بخواهد با انها بجنگد). دروازه های دیگر در برابر ژاپنی ها باز شده بود.

تعرفه های گمرکی در برابر کالاهای ژاپنی وجود نداشت. معاهده نامه اظهار داشت که ژاپن و کره دو کشور مستقل می باشند هرچند که ژاپن قدرت و نفوذش را بر کره ای ها داشت افزایش می داد.

همچنین کره عهدنامه ای مشابه با امریکا ، انگلیس و آلمان در سال 1882 و در 1884 با روسیه و 1886 با فرانسه امضاء کرد. 

در سال 1882 برخی نظامیان شورش کردند. آنها سفارت خانه ژاپن را سوزاندن و برخی از نمایندگان نظامی ژاپن را کشتند. کره مجبور شد تا غرامت به ژاپنی ها پرداخت کند و تفاهم نامه ی جدیدی به نام جمولپو را امضاء کردند که نفوذ ژاپنی ها را بیشتر می کرد. علاوه بر این چین از این شورش استفاده کرد و دستاویزی درست کرد تا پایگاههایی را ایجاد کند تا سربازانش در خاک کره اقامت داشته باشند.

در سال 1894 اعضای مذهب دون گاک و دهقانان ناراضی در شورش افزایش یافت . آنها تاکید کردند که وفادار پادشاه می باشند اما آنها تقاضای اصلاحات دارند. پادشاه از چینی ها درخواست کمک کرد و آنها نیز سربازانی را فرستادند. البته ژاپن نیز سربازانش را فرستاد در نهایت پادشاه اعلام آتش بس با شورشیان کرد اما ژاپنی ها امتناع کردند. پس از این موضوع برای اینکه چین ، کره را دو دستی به رقیب دیرینه اش ندهد با ژاپن وارد جنگ شد که البته براحتی شکست خورد و کره که قرنها یکی از ایالتهای چین محسوب می شد اکنون ژاپن شروع به حکمفرمایی بر کره نمود.

 

ژاپنی ها نایب رییسی را برای اداره کردن انتصاب کردند و تحت فشار ژاپنی ها شورای مشورتی برای مطرح کردن اصلاحات تشکیل شد. از جولای ۱۸۹۴ تا دسامبر ۱۸۹۵ این هیئت بسیاری از سنت کره ای ها را از بین برد. بسیاری از کره ایها یک سری از اصلاحات را می خواستند اما ژاپنی ها آنان را اجبار کردن تا این اصلاحات را تحت هر شرایطی معرفی کنند. نایب السلطنه از سمتش در اکتبر ۱۸۹۴استعفاء کرد اما پادشاه هیچ تلاشی برای متوقف کردن اصلاحات نکرد. تقسیم بندی قدیمی و سفت و سخت جامعه ی کره ای لغو شد همچنین ان آزمون مذکور بر پایه ی تعلیمات کنفوسیوس لغو شد و ازمون جدید بر پایه ی یکسری درسهای مدرن و جدید بنا شد. برده داری و بردگی از بین رفت. بیوها اجازه داشتن تا دوباره ازدواج کنند و ازدواج کودکان لغو شد. در حالی که همه ی این اصلاحات در حال انجام شدن بود برای بار دوم دان گاک شروع به شورش کرد. اینبار انها توسط ژاپنی ها از بین رفتند و کلا جنبش نابود شد. رهبرشان در سال ۱۸۹۵ دستگیر و اعدام شد.

برخی اصلاحات بیشتر در سال های 1895-1910 انجام شد. اولین کارخانه نساجی مدرن در کره در سال 1897 ساخته شده بود و اولین راه آهن ، از سئول به اینچئون، در سال 1901 ساخته شده بود با این حال کره یک کشور به شدت کشاورزی بود.کره تحت سلطه ژاپن به طور چشمگیری سقوط کرد. کره تبدیل شد به یک کشور تحت الحمایه ژاپن به این معنا که ژاپن سیاست خارجی کره و روابطش با دیگر کشورها را کنترل می کرد. سپس در سال 1907 کره مجبور شد تا کنترل محدود ژاپن در امور داخلی خود را بپذیرد و ارتش کره منحل شد. یک مقام ژاپنی برای اجرای کارها فرستاده شد. او در سال 1909 ترور شد. این موضوع به ژاپن بهانه ای داد تا کره را در سال 1910 ضمیمه ی کشور خودش کند.

دوره استعمار در کره (1910- 1945)

ژاپنی‌ها برای تأمین مواد غذایی ژاپن، کره را مستعمره خود کردند. هرچند آنها پل‌ها، ریل‌ها، جاده‌ها و همچنین کارخانجات زیادی در کره ساختند. هرچند کره عمدتا کشاورزی باقی ماند، جمعیت شهری کره سریعا رشد ‌کرد. با این اوصاف قانون ژاپنی سرکوب کننده بود. در 1919 بسیاری از کره‌ای‌ها تظاهرات مسالمت آمیزی برای استقلال شکل دادند. ژاپنی‌ها در پاسخ با دستگیری و اعدام هزاران نفر واکنش نشان دادند.

سپس ژاپنی‌ها اصلاحات کوچکی را بوجود آوردند. کره‌ای‌ها مجاز به چاپ روزنامه و داشتن نشست‌ها و گردهمایی‌ها داشتند. همچنین به آنها آزادی مذهبی اعطا شد و احترام بیشتری برای اداب و رسوم کره‌ای نشان داده شد.

هرچند، همه این تغییرات سطحی بود و در سال 1930 ژاپنی‌ها از متقاعد کردن کره‌ای‌ها برای پذیرش اسامی ژاپنی خسته شدند. از سال 1938 آموزش فقط به ژاپنی بود. سخن گفتن به زبان کره‌ای برای دانش‌آموزان مدرسه ممنوع بود. همچنین ژاپنی‌ها از وادار کردن کره‌ای‌ها برای پذیرش "شینتو" Shinto  (مذهب رسمی ژاپنی) بدون بدست آوردن توفیق زیاد، خسته شده بودند. در دوره جنگ جهانی دوم کره‌ای‌های زیادی داوطلبانه یا به صورت اجباری در ژاپن به کار گرفته می‌شدند. در سال 1945 وقتی ژاپنی‌ها تسلیم متحدان شدند، آنها برای تبدیل کره به بخشی از ژاپن تلاش می‌کردند.

جنگ کره‌

حتی قبل از پایان یافتن جنگ، روسیه و آمریکا موافق بودند که بعد از جنگ، کره تبدیل به دو قطب بشود، روس و آمریکایی. در آگوست 1945 نیروهای روسیه از شمال وارد شدند. در سپتامبر، بعد از تسلیم ژاپنی‌ها نیروهای آمریکایی در جنوب مستقر شدند. کره در امتداد یک خط فرضی به دو قسمت تقسیم شده بود، موازی با عرض جغرافیایی 38 درجه. در اصل این مورد نظر بود که دو قطب در نهایت یک اتحاد خواهد بود. البته این چنین نشد. با شروع جنگ سرد شکاف سختی بین آنها بوجود آمد. روس‌ها یک حکومت کمونیستی در شمال و در 1948 یک دولت منتخب در جنوب (به وسیله آمریکا) قدرت را در دست گرفتند. و اینچنین، کره به دو کشور تبدیل شد، یکی کمونیستی و یکی دموکراتیک.

ارتش کره شمالی در 25 ژوئن 1950 به کره‌جنوبی تجاوز کرد. آنها به سرعت به جنوب حرکت کردند و سئول را تسخیر کردند. شورای امنیت سازمان ملل از اعضا برای کمک به کره‌جنوبی دعوت کرد. نیروهای آمریکایی در 30 ژوئن رسیدند، اما آنها مجبور به عقب نشینی به منطقه ای در اطراف پوسان بودند. اولین نیروهای بریتانیایی برای تقویت آنها در 14 سپتامبر به کره‌جنوبی رسیدند. در 15 سپتامبر نیروهای دیگر آمریکایی به اینچئون در 150 مایلی شمال بوسان وارد شدند. سربازان در در منطقه پوسان کره‌شمالی را

 

 

شکست دادند، آنها را به عقب راندند و در 26 سپتامبر به نیروهای مستقر در اینچئون ملحق شدند. در همان روز نیروهای متحدین سئول را آزاد کردند. سپس نیروهای سازمان ملل کمونیست‌ها را به پشت عرض جغرافیایی 38درجه (مرز کره جنوبی و کره شمالی) به عقب راندند و در 24 نوامبر آنها کنترل دو سوم  کره‌شمالی را در دست گرفتند.

سپس چینی‌ها مداخله کردند. 180.000 نیروی چینی کمونیست‌ها را تقویت کردند و سپس با حمله متقابل متحدین را به جنوب راندند. در اواخر 1950 متحدین به پشت 38 درجه عقب نشینی کردند. کمونیست‌ها در 1 ژانویه 1951 مجدد حمله کردند. متحدین با شروع حمله متقابل در 25 ژانویه، در 14 مارس سئول را دوباره آزاد کردند. کمونیست‌ها چندین حمله پی‌درپی داشتند اما همه آنها دفع شد. جنگ در یک بن‌بست به پایان رسید و در 27 جولای 1953 یک توافقنامه آتش‌بس امضا شد. عرض جغرافیایی 38 درجه دوباره یک مرز بین دو کشور شد.

تأسیس کره جنوبی 1945

دمکراسی در کره جنوبی سال 1950 شکوفا نشده بود. رئیس‌جمهور، سینگمن ری (Syngman Rhee) از قانون امنیت ملی سال 1949 استفاده کرد و روزنامه‌ها را بست و منتقدان را زندانی کرد.  هرچند حکومت او فاسد بود و مشکلات اقتصادی از 1960 رو به رشد بود. شورش دانشجویان در سال 1960 ری را مجبور به استعفا کرد. در مواجهه با تورم، بیکاری و شورش‌های مداوم ارتش در سال 1961 کودتا کرد. ژنرال پارک چونگ هی (Park Chung-Hee) به روی کار آمد.

معجزه اقتصاد کره جنوبی

در ابتدا ژنرال حکومت نظامی اعلام کرد، اما در 1963 او انتخابات ریاست جمهوری برگزار کرد و پیروز شد. با این اوصاف قانون او سرکوب بود. او در دومین انتخابات در سال 1967 مجدد پیروز شد. ژنرال در سال 1971 با یک حاشیه کوچک در سومین انتخابات نیز پیروز شد. پس از آن او یه قانون اساسی جدید را تنظیم کرد که به او قدرت زیادی می‌داد. او در اکتبر 1979 ترور شد.

با وجود قانون سرکوب کننده، از اواسط سال 1960 اقتصاد کره جنوبی به سرعت آغاز به رشد کرد و در سال 1990 کشور دستخوش یک معجزه اقتصادی شد. این تبدیل شدن از یک کشور توسعه نیافته و ضعیف به یک اقتصاد پررونق و سرمایه‌دار بود. دولت نقش بزرگی را در این تغییر بازی می‌کرد. در سال 1960 ژنرال پارک راه‌ها، جاده‌ها و پل‌ها را ساخت و آموزش را گسترش داد. یک برنامه پنج ساله طراحی شده بود و دولت نقش مرکزی در این حرکت اقتصادی داشت. صنعت تحت سلطه شرکت‌های بزرگی بود که آنها را چِبُل (Chaebol) می نامیدند.

 

 

بعد از ترور ژنرال پارک در 1979 ارتش دوباره برای برقراری نظم وارد صحنه شد. ژنرال چون دو هوآن (Chun Doo-hwan) قدرت را در می 1980 به دست گرفت. او حکومت نظامی اعلام کرد و مخالفان خود را بازداشت نمود. تظاهرات بر علیه وی در شهر گوانگجو (Gwangju) به رهبری دانشجویان شکل گرفت. ارتش معترضان را به اجبار متفرق کرد و صدها نفر در این بین کشته شدند.

در سال 1980 اقتصاد کره همچنان رو به رشد بود و کشور به سمت خروج از فقر صعود می‌کرد. کره جنوبی تبدیل به یک جامعه مرفه شد. در 1988 المپیک در سئول برگزار شد که موجب قرار گرفتن کره جنوبی در مرکز دید بین‌المللی شد. با این حال از اواسط سال 1980 ناآرامی‌ها در کره جنوبی با رهبری دانشجویان ناراضی از رژیم رو به افزایش بود. در 1987 رهبران مسیحی برعلیه رژیم سخنرانی می‌کردند و مردم تظاهرات پرجمعیتی برگزار می‌کردند. ژنرال چون با کناره گیری موافقت کرد و انتخابات دموکراتیک برگزار شد. در 1988 ژنرال رو ته وو (Roh Tae-woo) به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد.

در 1990 کره جنوبی تبدیل به یک ملت نسبتا سرمایه‌‌دار شد و مردم کره یک زندگی کاملا با استانداردهای بالا داشتند. همچنین کشور دموکراتیک بود. در 1990 دولت شروع به مقررات زدایی صنعت کرد.

در آغاز قرن 21 میلادی کره‌جنوبی موفق و پررونق است. در سال 2008 یک زن به نام ای سو یان (Yi So Yeon) اولین زن کره‌ای بود که موفق به سفر به فضا شد که نقطه عطف دیگری در توسعه و پیشرفت کشور بود. سپس در سال 2013 پارک گون هه (Park Geun Hye) اولین زن رئیس جمهور کره جنوبی شد.

تأسیس کره شمالی 1945

کره شمالی در تضاد کامل است. بعد از اشغال شمال به وسیله نیروهای روس، یک دولت کمونیستی پایه‌گذاری شد. کیم ای سانگ (Kim Ii Sung) حکومت را به دست گرفت. به مانند بسیاری از دیکتاتورها او نیز یک "کیش شخصیتی" به وسیله نصب مجسمه‌های خود در همه جا ایجاد کرد. دانش‌آموزان باید به او به عنوان یک

در اواسط سال 1970 اقتصاد با رکود مواجه شد و کره شمالی از کره جنوبی پیشی گرفته بود. علاوه براین کره شمالی به دلیل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی صدمه دیده بود. کیم ای سانگ در سال 1994 درگذشت اما پسرش بعد از او به روی کار آمد. به همین دلیل کمونیست‌ها یک سلسله جدید ایجاد کردند. کیم جنگ ای (Kim Jong-II). او در سال 2011 درگذشت و به دنبال او پسرش کیم جنگ اون (Kim Jong-Un) به قدرت نشست.

 

 

در اواخر 1990 قحطی شدیدی در کره شمالی رخ داد. در سال‌های 1995-96 باران‌های شدید و سیل‌های غیرعادی اتفاق می‌افتاد، و در ادامه در سال‌ 1997 خشکسالی و طوفان و گردباد خسارت‌های زیادی به بار آورد. سوتغذیه بخصوص بین کودکان متداول شد. اینکه چه تعداد از مردم در قحطی از بین رفتند مشخص نیست، اما برخی حدودد یک میلیون برآورد شده است. و در سال 1990 کمبود شدید غذا وجود داشت.

رژیم کره شمالی بسیار سرکوب‌کننده و مجزا باقی ماند. در سال 1990 کره جنوبی برای عادی‌سازی روابط تلاش کرد اما در این بین یک شکاف عمیق فرهنگی وجود داشت.

امروزه مردم کره شمالی با مشقت حولناک و بیرحمی سیاسی روبرو هستند.

امروزه جمعیت کره شمالی 25میلیون نفر در حالیکه جمعیت کره جنوبی 49 میلیون نفر میباشد.

 

Reference:

http://www.localhistories.org/korea.html

 

 

 

 

 

 


شکیبا باشید...

  • عکسی شگفت انگیز از درختی کهنسال در کره جنوبی
    مدیر
    29 آبان
    13:23
    ادامه مطلب